سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 101 اردیبهشت 28 , ساعت 12:10 صبح

دست

 

بر سر ز غم و سینه کنم چاک

که

من افتادم

آنقدر ناله کنم

زار زنم

چونکه

چنین افتادم

خاک هر دم که شنید

ناله من با ترکی

خواهد مرد

وای از آن روز که من

مستم و از دست فلک

ناشادم

همچو فرهاد

زنم تیشه به سر

یا چو مجنون

ره صحرا گیرم

غم خود با که توان گفت

که

شیرین داند فرهادم

قصه شوق قناری

به یقینم 

در باز قفس است

منم آن مرغ مهاجر

دل وبالم 

همه را 

از حسرت دادم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ